جدول جو
جدول جو

معنی لب برگردان - جستجوی لغت در جدول جو

لب برگردان(خُ دَ / دِ)
جامه که گریبان آن به طرف وحشی تا شود
لغت نامه دهخدا
لب برگردان
جامه ای که گریبان آن بطرف خارج تاشود
تصویری از لب برگردان
تصویر لب برگردان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا/ خا دَ / دِ)
حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد.
- لب گردان کردن حوض، پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. (آنندراج) :
فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید
حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید.
سعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل بشیب داشته باشد، یا لب گردان کردن حوض. پر کردن آن از آب چنانکه از سرش بگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب گردان
تصویر لب گردان
((~. گَ))
کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل به شیب داشته باشد
فرهنگ فارسی معین